کد خبر 40482
تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۹:۲۶

به باور ده نمکي واژه ي «مصلحت» از آن دست واژه هايي است که راه را براي جريان نفاق و سياسيون عافيت طلب باز کرده است. آنها که در زمان جنگ، کنج عافيت طلبي اختيار کردند حال بعد از جنگ به ائتلاف با جريان نفاق رفته اند.

به گزارش وبلاگستان مشرق، محمد پورغلامي در يکي از مطالب اخير وبلاگ "پابرهنگان" نوشت:
يک. فيلم اخراجي هاي 3 را چند روز پيش در يک اکران خصوصي ديدم. در سينما آفريقا. علي رغم انتظاري که داشتم و فکر مي کردم که حالا ديگر ده نمکي بعد از چند بار پيراهن پاره کردن در ساخت فيلم، براي خودش کارگرداني شده است، ضعيف تر از دو فيلم قبلي ده نمکي بود. البته سوژه ي فيلم، سوژه ي بکري است و جا براي کار و حرف زدن زياد دارد اما ده نمکي نتوانسته آن را خيلي خوب جمع و جور کند. به خصوص آن که مي خواهد صبغه ي طنزآميز بودن فيلم را که خصيصه دو فيلم قبلي او هست را هم نگاه دارد. و اين باعث شده يک سوژه ي مهم سياسي- اجتماعي زير چتر لودگي هاي گاها بي مورد بازيگران، شهيد شود.

قسمت عمده اي از فيلم هم اختصاص پيدا کرده به پخش موسيقي هاي پاپ و رپ و جلف، و نشان دادن چهره هاي سرخاب، سفيدآب. صحنه هايي که اگر در فيلم يکي از کارگردانان منورالفکر به نمايش در مي آمد فرياد «وا اسلاما»ي خيلي ها و از جمله خود ده نمکي بالا مي رفت.

سکانس ها و پلان هاي مختلف فيلم نيز به درستي با هم پيوند ندارند و گاهي پريدن از يک پلان به پلان ديگر به وضوح نمايان است و حسابي توي ذوق مي زند.

دو. با همه ي اينها دغدغه هاي ده نمکي دوست داشتني است. حتي اگر نتواند آن ها را به خوبي در قاب دوربين به تصوير بکشد. و اصلا سختي و مشکلات ساخت يک فيلم خوب و انقلابي که مي خواهد حرف هاي جدي هم براي گفتن داشته باشد در همين است. ساخت فيلم انقلابي نيز مانند نوشتن رمان انقلابي هنوز دست نخورده و بکر است. بايد آن قدر امثال ده نمکي ها و رضا اميرخاني ها بسازند و بنويسند تا مختصات اين راه دشوار به خوبي مشخص شود.

ده نمکي دغدغه ي «عدالت» دارد و «اسلام ناب». اين را مي توان در طول تمام فعاليت هاي رسانه اي مکتوب و تصويري ده نمکي مشاهده کرد. از نشريه ي «شلمچه» و «جبهه»، تا مستند «فقر و فحشا» و «کدام استقلال، کدام پيروزي» و تا تريلوژي «اخراجي ها». خط سير همه ي عملکرد او را مي توان در همين مسير عدالت پي گيري کرد.

سه. ده نمکي از طرفي يک تصوير رئال از قشر پابرهنه ها و پاپتي هاي جامعه که به تعبير امام خميني صاحبان اصلي انقلاب هستند در مقابل دوربين مي آورد. آن گاه که در زمان جنگ و حوادث سرنوشت ساز همين افراد هستند که وارد ميدان عمل شده و کشور و انقلاب را در برابر حوادث و بحران هاي داخلي و خارجي محافظت مي کنند. و آن گاه که برخي از همين جماعت به خاطر به دست آوردن لقمه اي نان، اسير دست سياسيون و صاحبان سرمايه مي شوند. در اخراجي هاي 3 وقتي از «بايرام لودر» (اکبر عبدي) سوال مي شود که بالاخره تو طرفدار کدام کانديدا هستي، جواب مي دهد: «ما فراجناحي هستيم». و اين فراجناحي يعني هر طرف که بچربد. و زماني که به او مي گويند تو که مي گويي «حاجي گرينف» صلاحيت ندارد پس چرا برايش تبليغ مي کني، پاسخ مي دهد: «برا نون».

و از طرف ديگر ده نمکي مانند هميشه به جريانات سياسي چپ و راست که تنها به فکر بازي هاي سياسي خود هستند و مردم را تنها ابزاري مي دانند در جهت تحقق منافع و اهداف خود نيز نقب مي زند. در اخراجي هاي 3 مي بينيم حتي موقعي که آن جانباز شيميايي در حال شهيد شدن است اين دو جناح سياسي سرگرم بازي هاي انتخاباتي و بهره برداري هاي سياسي خود هستند. به همين علت مي بينيم که نمادها و رنگ هاي استفاده شده در اخراجي هاي 3 همان رنگ هاي به کار برده شده در مستند کدام استقلال، کدام پيروزي است. در اينجا نيز دو کانديدا که نماد دو جناح سياسي کشور هستند از رنگ آبي و قرمز استفاده مي کنند. اين دو جناح، «شواليه هاي سياسي» موجود در کشورند. اگر چه در اين ميان سيد جواد هاشمي نيز به عنوان کانديداي بچه حزب اللهي ها و طرفدار پابرهنگان نشان داده مي شود. و اينجا است که شعار مردم يعني همان پابرهنه ها مي شود: «نه قرمز، نه آبي، فقط سيد انقلابي». از نظر ده نمکي، سيد انقلابي نماد واقعي «يار دبستاني» است. نماد کسي که براي «همرنگي» آمده است نه براي اضافه کردن رنگ ها.

چهار. در اخراجي هاي 3، ده نمکي حتي از نسل بر و بچه هاي جنگ هم انتقاد مي کند. که آن ها چرا فرهنگ ايثار و شهادت را به نسل بعدي انتقال ندادند. چرا نگفتند که در انقلاب و در دفاع مقدس چه اتفاقاتي افتاد و چه کساني «رشادت» به خرج دادند و و چه کساني «خيانت». «ايران»، دختر آن سردار شيمايي، نماد همه ي جوان هاي نسل سومي است که با «بحران هويت» روبرو هستند. جوان هايي که در زمان انقلاب و جنگ نبودند و حال در مقابل حوادث دو دهه ي اول انقلاب تصوير روشني ندارند. لذا خيلي زود فريب مي خورند و بازيچه ي دست سياسيون مي شوند. فرهنگ جبهه که همان مثلث «کار، ايثار، شهادت» است مي بايست براي جلوگيري از بحران هويت نسل هاي بعد، توسط نسل جنگ منتقل مي شد. اين مساله وظيفه ي اساسي بر و بچه هاي جنگ بود که متاسفانه خيلي خوب انجامش ندادند. که اگر اين امر اتفاق مي افتاد بسياري از مشکلات حاضر را در جامعه شاهد نبوديم.

پنج. اخراجي هاي 3 نقد «رسانه ي ملي» را هم فراموش نمي کند. دهکردي به عنوان مجري صدا و سيما گويا نماد اخبار 20:30 در اين فيلم است. که همه اش دنبال جنجال است و کاري به مسائل مبنايي و ريشه اي ندارد. تلويزيون دنبال مخاطب مي گردد و بنابراين از نقد کردن به شدت فراري است. از همين روي به ساخت برنامه هاي کليشه اي بي محتوا روي مي آورد.

شش. ده نمکي حتي در اخراجي هاي 3 هم کارکتر «حاجي گرينف» را رها نمي کند. حاجي گرينف نماد همه ي آدم هايي است که براي تمامي کارهاي شان چرتکه مي اندازند و محاسبه ي سود و زيان صرفا دنيوي را مي کنند. انسان هايي که ظاهر الصلاح و فاسد الباطن ند. از نظر ده نمکي خطر اين افراد حتي بيشتر از ضد انقلاب ها است. به خاطر همين وقتي دختر آن سردار شيميايي که طرفدار حاجي گرينف است به پدرش که مخالف گرينف است مي گويد شما طوري حرف مي زنيد که انگار حاجي گرينف يک ليبرال ضد انقلاب است، پدر تلويحا اشاره مي کند که خطر او حتي از يک ليبرال ضد انقلاب هم بيشتر است. و البته راست مي گويد. خطر «نفاق» هميشه بيش از «کفر» است. و به همين علت در آيات قرآن نيز مي بينيم که آيات مربوط به منافقين بيش از کافرين است. که منافق در لفافه و غير مستقيم به اسلام ضربه مي زند اما کفر کافر مشخص است و عريان. و هميشه مواجهه ي با دشمن پنهان سخت تر از جنگ با دشمن آشکار است.

هفت. به باور ده نمکي واژه ي «مصلحت» از آن دست واژه هايي است که راه را براي جريان نفاق و سياسيون عافيت طلب باز کرده است. آنها که در زمان جنگ، کنج عافيت طلبي اختيار کردند حال بعد از جنگ به ائتلاف با جريان نفاق رفته اند. از همين جا است که پسر ميرزا که نماد يک بچه مذهبي عافيت طلب است و حاضر نبود در زمان جنگ به جبهه برود و از خودش هزينه کند، حال در زمان انتخابات به عنوان مشاور حاجي گرينف نقش بازي مي کند.

«مصلحت نظام» که قرار بود بالاتر از هر موضوع ديگري باشد در فرايند بازي سياسي سياسيون تبديل شد به «مصلحت مسئولين» و «مصلحت آقازاده ها». قرار بود همه ي مصلحت ها فداي مصلحت نظام شوند اما اين امر بر عکس شد. و همين مسأله باعث «مصونيت» سياسيون مصلحت انديش و عافيت طلب شد. در جايي از فيلم هم به اين موضوع اشاره مي شود که روشنگري نبايد کرد چرا که باعث تشويش اذهان عمومي و تخريب چهره هاي سياسي مي شود.

هشت. در نهايت اين که ده نمکي همه ي حرف فيلم اخراجي هاي 3 را شايد در همان ابتداي فيلم بيان مي کند. همه ي حرف فيلم اخراجي هاي 3 در آن يک جمله ابتدايي فيلم که از زبان «شهيد رجب بيگي» گفته شده است نهان است. اين که «بعضي ها بايد شهيد بشوند تا آينده بماند و بعضي ها بايد بمانند تا آينده شهيد نشود.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس